لب
لبخندش را تقسیم کرد...
خنده اش به من رسید
لب هایش به دیگری!
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
لبخندش را تقسیم کرد...
خنده اش به من رسید
لب هایش به دیگری!
دلتنگی
فقط یک اسم مستعار است
برای تمام حس هایی که اسمشان را نمی دانیم
و هر کدامشان برای خود یک دلتنگی اند
مزه ی عشق به این خوف و رجاهاست رفیق
عشق سرگرمیاش آزار و تسلاست رفیق
قیمت یک سحر آغوش چشیدن، صد شب
گریه و بغض و تب و آه و تمناست رفیق
حالا که فکر می کنم می بینم
تو
فقط افزودنی غیر مجاز بودی واسم
بعضی وقتا باید بذاری آدما همینطوری برن
نه برای اینکه اونا واسه تو با ارزش نیستن
بلکه برای اینکه تو دیگه برای اونا با ارزش نیستی
مُراقــب بــآش به چه کسـی اِعتــمـــآد میکنی
“شیـــــــطان” هَـــــم یه زَمــــــآنـی “فرشتـــــــــــه” بــود
به مدت تمام دلتنگیهایم ...
به من بدهکاری
وعده ما باشد روزی که تو دلتنگم شوی!
جسمم نه ولی روحم
یه مشت و مال درست حسابی می خواد
بس که خسته است!