آه
بعضی آه ها را هرچقدر هم از تـه دل بکشی سینه ات خالی نمیشود
امروز سینه من پر از همان آه هاست
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
بعضی آه ها را هرچقدر هم از تـه دل بکشی سینه ات خالی نمیشود
امروز سینه من پر از همان آه هاست
کبودی لبهایت تقصیر خود توست گفته بودم بوسه بوسه می آورد گوش نکردی
همه ی پل های پشت سرم را خراب کردم ؛ از عــمد…راه اشــتباه را نباید برگشت
سخنی با شما:کپی نکن.و امتیاز بده.
اینجا تمام انگشتان بر روی لبها علامت سکوت گرفته اند سخن نگویم بهتر است…
گوشها به یقین روزه گرفته اند..
غمگینم…!
مثل عکسی در اعلامیه ی ترحیم که “لبخندش” دیگران را “میگریاند”.
چه کنم تا تو باور کنی که از یاد بردنت حتی برای ثانیه ای ، کار من نیست؟!
به دلم نشستی ولی دو زانو!
معذب نباش ، برو عقب قشنگ تکیه بده ، پاهاتم دراز کن ، این دل فقط جای توئه
مچاله شده ام در خودم با بوی سیگار و طعم تلخ چای مانده ...
پنجره را باز نکن امشب دلم می خواهد غمگین باشم.
از بوس های قلابی تلفنی خسته شدم از بغل های محکم اس ام اسی از عشق بازی های داغ چت….
تو کنارم باش هوای تنت کافیست.
نترس “حوا” سیب را با عشق گاز بزن “آدم ” ارزش بهشت را ندارد.
تا وقتی یاد هم هستیم، خدا تو قصه ها گم نیست
دلامون چشمه ی مهره، حریص خاک و گندم نیست
لبخند تو می فهماند که چه جای دوست داشتنی و زیبایی ست دنیا !
امتداد فاصله از اعتبار عاطفه نمیکاهد
همیشه هستی
همین حوالی