...اگــــــــــــــــــــــــــــــــــر...
زندگی می تواند فوق العاده باشد اگر دیگران مارا به حال خودمان بگذارند...
(چارلی چاپلین)
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
زندگی می تواند فوق العاده باشد اگر دیگران مارا به حال خودمان بگذارند...
(چارلی چاپلین)
همه چیز زود شروع شد عاشقی دلتنگی رفتن تو …
اما نمیدانم چرا تمام نمیشود ؟
عشق تو در من
همین که قاصدکی را فوت کنی تا عطر نفسهایت را با خود بیاورد
برای دلم کافیست
همیشه به یادت هستم
اما شاهدی ندارم
جز کلاغ بام خانه مان
که او هم حقیقت را
به تکه پنیری می فروشد
میان آنهمه الف و ب مشق دبستان ، آنچه در زندگی واقعیت داشت خط فاصله بود .
زمانی شعر میگفتم برای غربت باران ولی حالا خودم تنهاترم تنهاتر از باران
خیال تو همه جا با من است اما ، دلم گرمای بودنت را می خواهد نه سردی خیالت را !
هنوز هم...
از بین کارهای دنیا...
دل بستن به دلت بیشتر به دلم می چسبد
حال آدم خراب پرسیدن ندارد
اما ...
دستانش گرفتن دارد
شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط ........
اگر میفهمیدی.....
حرفهایم به همین راحتی که می خوانی
نــــوشته نشده اند!
من یک سیلی به تو بدهکارم وقتی آن همه تمبر “دوستت دارم” روی گونه هایت چسباندم…
وقت رفتن باید مهر “باطل شد” رویشان می زدم !
ﯾﻪ ﺳﺮﯾﺎ ﺁﻏﻮﺷﺸﻮﻥ ﺩﯾﮕﻪ “ﺑﻐﻞ” ﻧﯿﺴﺖ !
ﺗﻮﺍﻟﺖ ﻋﻤﻮﻣﯿه
باید دامپزشک باشی تا بفهمی بعضیا چشونه
کاشکی یکی بود که فقط با یکی بود
همه درست شبیه هم هستند فقط بعضی ها بهتر و باورکردنی تر دروغ میگویند !
نشسته ام به یاد کودکی هایم …
دور غلط ها یک خط بسته میکشم …
دور تو … دور خودم
دوست شدن با کسی که یه بار ترکت کرده مثلِ پوشیدن لباس چرکات بعد از دوش گرفتنه !
یه روزی میرسه که جای خالیم رو با هیچ چیز نمیتونی پر کنی …
من خاص نبودم فقط دوست داشتنم بی ریا بود و دوست داشتن بی ریا کیمیاست !
از سردی نگاهت نمی لرزم؛ من همیشه از زیرِ صفر شروع کرده ام !
خوب است بدانیم که گاهی آنچه می کشیم، درد بی او بودن نیست! تاوان با او بودن است
دستم بـه سمـت ِ تلفُـن مـیرود و بـاز میگـردد
چـون کودکـی که به او گفتهاند
شیرینـی روی میـز
"مــال ِ مهمانهـاست"
من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام؛
یک شعر پر از غلط ؛
یک پرنده ی بی آسمان ؛
یک نسیم سرگردان ؛
یک رویای نا تمام اض ترف الیــــــــک جینگول باسه نیناسش!
کپی کنی می کشمت
نه چتر با خود داشتی...
نه روزنامه...
نه چمدان...
عاشقت شدم...
از کجا باید میدانستم مسافری؟؟؟
وقتی تو نیستی همه نیستن...
نه که نیستن!
هستن!
ولی مثل تو نیستن!
هنوز هم در کوچه های خلوت عاشقی ، در میان سکوت
بوسه هایمان زندگی می کنم
شاید رهگذری مژده ای از رویای ماندگار و عشق جاودانه ام ، به همراه بیاورد