ا ی ن ج ا
اینجا تمام انگشتان بر روی لبها علامت سکوت گرفته اند سخن نگویم بهتر است…
گوشها به یقین روزه گرفته اند..
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
اینجا تمام انگشتان بر روی لبها علامت سکوت گرفته اند سخن نگویم بهتر است…
گوشها به یقین روزه گرفته اند..
غمگینم…!
مثل عکسی در اعلامیه ی ترحیم که “لبخندش” دیگران را “میگریاند”.
چه کنم تا تو باور کنی که از یاد بردنت حتی برای ثانیه ای ، کار من نیست؟!
به دلم نشستی ولی دو زانو!
معذب نباش ، برو عقب قشنگ تکیه بده ، پاهاتم دراز کن ، این دل فقط جای توئه
اینایی که تو خیابون راه میرن و یهو با خودشون میخندن آدمایی هستن که با خاطره هاشون زندن..
دیوونه نیستن..
فقط یه کم خسته ان…
یه کم.
مچاله شده ام در خودم با بوی سیگار و طعم تلخ چای مانده ...
پنجره را باز نکن امشب دلم می خواهد غمگین باشم.
از بوس های قلابی تلفنی خسته شدم از بغل های محکم اس ام اسی از عشق بازی های داغ چت….
تو کنارم باش هوای تنت کافیست.