روزگار بدون من
تو سکوت می کنی
فریاد زمانم را نمی شنوی!
یک روز من سکوت خواهم کرد!
تو آن روز
برای اولین بار
مفهوم “دیر شدن ” را خواهی فهمید!
آنقدر مدارا کردهام , که دیگر مدارا عادتم شده
وقتی خیلی نرم شدی , همه تو را خمّ میکنند
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
تو سکوت می کنی
فریاد زمانم را نمی شنوی!
یک روز من سکوت خواهم کرد!
تو آن روز
برای اولین بار
مفهوم “دیر شدن ” را خواهی فهمید!
آنقدر مدارا کردهام , که دیگر مدارا عادتم شده
وقتی خیلی نرم شدی , همه تو را خمّ میکنند
من را ببین!
همچنان ایستاده اَم
آن کسی که فکـر می کـنی
می شکند بی تو
می شکند امثال " تو" را
اینـــو آویــــــــــزه گوشت کــن!
مگـــه نخوآستــی بــــری؟!
پس اینکــــه گــــریــــــــه می کــــنم یــآ نـــه!
اینــکه شــــآدم یــــآ نـــه!
اینکـــه مو...آظب خــــودم هستــم یـــآ نــه!
بـه خــودم ربط دآره
تـــو کـــه بـــه خــــواسته ات رسیـــدی.
رفتـــی...
پس دیگــــــــه ســـــــآکت شو لعنتی
اشتبــــــاه از مــن بــود
پـر رنـــگ نوشتـــــــــــه بودمـت
به سختــــی پاکـــــ میشـــوی
ولـــی پاکـــت میکـــنم.
کفشهایم را نده
پا برهنه میروم تا در تنهایی خود
با نگاه کردن به پاهایم عبرت بگیرم
که من کجا و تو کجا!
بــرای جـذب دخـتـری کـه چــشـم و دلش سیر بـاشه
لازم نـیــسـت "پــولــدار" بـاشـــی
فـقــط کــافـیـه "شــــخــــصیــــت" داشـتــه بــاشــی!
مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد تو می اندازد ؛ طعنه های دیگران است !
شاید اگر این دیگران نبودند تو زودتر از اینها برایم مرده بودی
دل خسته ام
از خانه اي، که خانه من نيست
دل خسته ام
از سنگ قبري که نمرده، برايم تراشيده اند
دل خسته ام
از رهگذرانــــــــــــــي که تنـــم را لمــس نميـکنن
مبادا...
جنون انديشه ام خونين باشد
تنهايي رو بايد با خط بريل نوشت
چون فقط نوشتنش کافي نيست
بايد لمسش کرد
دردی گنگ،بغضی تلخ
پیچیده در تمام سرم...
و من در سکوتی غریبانه
روزها را به شب
و شبها را به روز گره میزنم
شاید به رحم اید این فلک ...!
مانده ام تنهاترازتنها نمیدانم چرا؟
رانده ازهرگوشه وهرجانمیدانم چرا؟
هرکجاپرمیزنم مرغان همه پرمیکشند،
میگریزندازمن تنهانمیدانم چرا؟
دلی شکسته تر از نای نی لبک دارم
یواش... دست نزن! شیشه ام... ترک دارم
رفیق ! بار غریبی به دوش من ماندست
که احتیاج به یک دوست یک کمک دارم
صدا زدم که : به من در قبال سکه ای زخم چه میدهید ؟
یکی گفت : من نمک دارم ...!
هیچ دلی بی بهانه نمیگرید
نمیدانم بهانه ها دلگیرند یا دلها بهانه گیر زندگی زیباست
به زیبایی چشمهای پُف کرده از
هِق هِق های شَبانه
به زیبایی بغــض نَفَس گیـر روزانه
به زیبای قلب تکه تکه شُده اَز شکستنهای بیشمار
بـه زیبایی نفسی که از تَنگی بالا نمیایـد
به زیبایی تمام شُدن تدریجی من
آری
زندگی زیباست ...