دامپزشک
باید دامپزشک باشی تا بفهمی بعضیا چشونه
من با کتونیم قدم میزنم زیر بارون و به تو فکر می کنم
باید دامپزشک باشی تا بفهمی بعضیا چشونه
کاشکی یکی بود که فقط با یکی بود
همه درست شبیه هم هستند فقط بعضی ها بهتر و باورکردنی تر دروغ میگویند !
نشسته ام به یاد کودکی هایم …
دور غلط ها یک خط بسته میکشم …
دور تو … دور خودم
دوست شدن با کسی که یه بار ترکت کرده مثلِ پوشیدن لباس چرکات بعد از دوش گرفتنه !
یه روزی میرسه که جای خالیم رو با هیچ چیز نمیتونی پر کنی …
من خاص نبودم فقط دوست داشتنم بی ریا بود و دوست داشتن بی ریا کیمیاست !
از سردی نگاهت نمی لرزم؛ من همیشه از زیرِ صفر شروع کرده ام !
خوب است بدانیم که گاهی آنچه می کشیم، درد بی او بودن نیست! تاوان با او بودن است
دستم بـه سمـت ِ تلفُـن مـیرود و بـاز میگـردد
چـون کودکـی که به او گفتهاند
شیرینـی روی میـز
"مــال ِ مهمانهـاست"
من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام؛
یک شعر پر از غلط ؛
یک پرنده ی بی آسمان ؛
یک نسیم سرگردان ؛
یک رویای نا تمام اض ترف الیــــــــک جینگول باسه نیناسش!
کپی کنی می کشمت
نه چتر با خود داشتی...
نه روزنامه...
نه چمدان...
عاشقت شدم...
از کجا باید میدانستم مسافری؟؟؟
وقتی تو نیستی همه نیستن...
نه که نیستن!
هستن!
ولی مثل تو نیستن!
هنوز هم در کوچه های خلوت عاشقی ، در میان سکوت
بوسه هایمان زندگی می کنم
شاید رهگذری مژده ای از رویای ماندگار و عشق جاودانه ام ، به همراه بیاورد